...دمش گرم
باران را می گویم
به شانه ام زدو گفت
...خسته شدی
...امروز را تو استراحت کن
من به جایت می بارم
ادمک اخر دنیاست بخند
ادمک مرگ همین جاست بخند
ان خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
دستخطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
فکر کن فکر تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند
صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند
راستی ان چه به یادت دادیم
پر زدن نیست که درجاست بخند
ادمک نغمه اغاز نخوان
به خدا اخر دنیاست بخند...