-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 فروردینماه سال 1393 23:47
ان روزهاتو و بوسه های داغ این روز ها منو داغ بوسه ها
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1393 21:44
اگر گویند اخرین نفست برای کیست؟ گویم به یاد کسی که بی وفایی در ذاتش نیست
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1393 15:42
خواستم چشم هایش را از بشت بگرم دیدم طاقت اسمهایی را که می گوید را ندارم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 فروردینماه سال 1393 20:46
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود ان سیزدهم کز همه عالم بدرم <<شهریار>>
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 فروردینماه سال 1393 20:38
از سخن چینان شنیدم اشنایت نیستم خاتراتت را بیاور تا بگویم کیستم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 23:51
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 شهریورماه سال 1392 16:24
ارزو دارم شبی عاشق شوی ارزو دارم بفهمی درد را تلخی برخورد های سرد را می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی می رسد روزی که شبها در کنار عکس من نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی
-
من زاده ی تنهایی ام
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 19:20
درشعر من چرخی بزن ای هدهد دیوانه ام یاری کن اینک قلب را ای مستی بی باده ام ما را به دریای جنون گه میکشی گه می روی با من نکن ای جان من! تو شمع و من پروانه ام در ودای بی صبر خویش هم تاز من زین مرگ باش افسرده تر از من نگو دیدی ولی زندانی ام اخر شبی از درد خویش فکری کنم بر مرگ خویش خود را می اویزم به دار درمانده و شیدایی...
-
مرگ
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 20:25
این که نامش زندگیست مرا کش ...حیران ماندهام ان که نامش مرگ است با من چه می کند؟
-
خواب
جمعه 22 دیماه سال 1391 19:21
دوباره خوابت را دیدم مثل همیشه نامهربان... ازمن بیزاری قبول... چرا هر شب اثباتش می کنی...
-
باران
جمعه 22 دیماه سال 1391 19:11
...دمش گرم باران را می گویم به شانه ام زدو گفت ...خسته شدی ...امروز را تو استراحت کن من به جایت می بارم
-
ادمک
جمعه 22 دیماه سال 1391 19:05
ادمک اخر دنیاست بخند ادمک مرگ همین جاست بخند ان خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دستخطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند فکر کن فکر تو ارزشمند است فکر کن گریه چه زیباست بخند صبح فردا به شبت نیست که نیست تازه انگار که فرداست بخند راستی ان چه به یادت دادیم پر زدن نیست که درجاست بخند ادمک نغمه اغاز...